اردی نوشت، تاکسی نوشت، سروش صحت، داستان کوتاه، sehat story، داستان های تاکسی
- تاکسی نوشت
-
تاکسی نوشت
دونده
دونده هوا گرم بود؛ تاکسی از کنار جوانی که در حاشیه اتوبان می دوید، گذشت. مرد جوانی که جلوی تاکسی…
بیشتر بخوانید » -
تاکسی نوشت
زود می گذرد
زود می گذرد جلوی تاکسی نشسته بودم. راننده چشمش به من افتاد، چند لحظه ای نگاهم کرد، بعد پرسید: «شما…
بیشتر بخوانید » -
تاکسی نوشت
لایک
لایک جوانی که جلوی تاکسی نشسته بود، سرش را از روی گوشی تلفنش بلند کرد و گفت: «خیلی عجیبه.» مردی…
بیشتر بخوانید » -
تاکسی نوشت
عمل
عمل راننده تاکسی سرفه ای کرد و گفت: «واقعا نمیشه نفس کشید.» مردی که جلوی تاکسی نشسته بود گفت: «هوا…
بیشتر بخوانید »