كتابهايي كه نيمهشب به سراغ شما ميآيند…
كتابهايي كه نيمهشب به سراغ شما ميآيند…
دنياي ترس و وحشت محفلي براي عاشقان هيجان و دلهره است؛ دنيايي كه در آن با پليديها مبارزه ميكنيم و از دل تاريكي بيرون ميآييم. ژانر وحشت چه بر پرده نقرهاي سينما و چه در دنياي فانتزي كتابها، علاقمندان بسيار زيادي را در دل خود جاي ميدهد، پس شما نيز با ما به اين جهان تاريك و هيجانانگيز سفر كنيد.
سهم بزرگي از علاقمندان به دنياي ادبيات، شيفته تاريكي و وحشت هيجانانگيزي هستند كه در دل جهان فانتزي كتابها جريان دارد؛ فضاي رازآلود و پراضطرابي كه اغلب درونمايه معمايي-جنايي دارند و با ايجاد سرنخهاي پيچ در پيچ، سعي دارند احساس ترس را در مخاطب زنده و او را ساعتها پاي داستان ميخكوب كنند.
لذت تجربه ترس، احساس وصفناپذيري است كه با ضربانهاي قلب هماهنگ ميشود و عاشقان ادبيات وحشت را بيش از پيش علاقمند و مچذوب اين دنياي اسرارآميز ميكند.
«جعبه پرنده»
نوشته جاش ملرمن، نشر سرايش
چيزي آن بيرون است، چيزي ترسناك كه نبايد ديده شود. اگر جتي چشمتان به آن بيفتد، به خشونتي ديوانهوار دچار خواهيد شد. مالوري و دو فرزندش روياي فرار از اين جهنم و رفتن به جايي امن را در سر دارند. وقت رفتن فرا رسيده، اما سفر پيش رو، وحشتانگيز خواهد بود.
نوشته دريدا سي ميچل، نشر كتاب كولهپشتي
ليزا بانوي جوان و تنهايي است كه با ورودش به يك اتاق مرموز كه ساكنان آن به طرز مشكوكي دست به خودكشي ميزنند، در تلاش براي كشف ارتباط يادداشتهاي قبل خودكشي و صاحب اين خانه است.
نوشته شرلي جكسون، نشر خوب
داستان با ماجراجويي چهار شخصيت براي كشف طلسم يك عمارت شيطاني آغاز ميشود؛ آنها با اجاره آن عمارت و جمع شدن در كنار يكديگر كار خود را آغاز ميكنند، اما اين خانه و رازهايش به زودي يكي از آنها را به عنوان طعمهي خود انتخاب ميكند.
«نجواگر»
نوشته الكس نورث، نشر نون
تام كندي به همراه پسر خود، جيك، به روستاي آرام فدربنك نقل مكان كردهاند؛ مكاني كه در دل گذشته تاريك خود يك قاتل سريالي به نام نجواگر داشته است. حال پس از سالها با گمشدن يك پسر ديگر و به گوش رسيدن شايعات تازه، جيك نيز از كنار پنجره اتاقش نجوايي را ميشنود.
«سنگ، كاغذ، قيچي»
نوشته آليس فيني، نشر نون
در سفر يك زوج به هتلي زيبا كه در واقع يك كليساي قديمي است، شرايط آنطور كه اين زوج انتظار دارند پيش نميرود؛ آب و برق قطع ميشود، سروصداهاي عجيبي از گوشه و كنار كليسا به گوش ميرسد، درها بيجهت باز و بسته ميشوند، امكان تماس با هيجكس وجود ندارد و انگار كسي اين زوج را زير نظر گرفته است.
«چشمهايت»
نوشته سير سدريك، نشر البرز
نوما استونسن در تلاش است تا مشكل اختلال خوابش را به كمك هيپنوتيزم از بين ببرد، اما اين درمان به رخدادن حادثهاي غيرعادي ميانجامد و زندگي او را با كابوسهاي بيشتر و وحشتناكتري روبهرو ميكند؛ او در كابوسهايش، خودش را يك قاتل بيرحم ميبيند كه با خشونت و لذتي وصفنشدني آدم ميكشد. آيا او واقعا خواب ميبيند؟
نوشته ژان تولي، نشر چشمه
داستاني بيرحمانه و ترسناك از دل تاريخ فرانسه در قرن نوزدهم ميلادي كه بر اساس يك رويداد واقعي، مسير به جنون رسيدن و جنايت مردمي را روايت ميكند كه ميتوانند به راحتي چشمان خود را بر روي همه چيز ببندند.
«دراكولا»
نوشته برام استوكر، نشر برج
جاناتان سفر خود به ترانسيلوانيا براي معامله با كنت دراكولا را آغاز ميكند؛ سفري پرهيجان و ترسناك براي ديدار با مردي كه جز ترس چيزي براي اطرافيانش ندارد و رازي بزرگ را مخفي كرده است.